و آنگاه به ناگاه مردی از راه رسید ساخته از مرمر خیال
مردی با دستهایی نوازشگر چون شاخه های اقاقی که در باد
و بازوانی استوارتر از ستونهای بیستون
که نگاهش عمق تیزنگاه عقاب ها را مینمود
و آغوشش گرمی خورشید را در یک صبح زمستان
و لب هایش که طعم آتش دوزخ داشت مرا بنام صدا میزد
و گوشهایم از لذّت قریبی تیر میکشید و بمن میگفتند: زینهار…
و آنگاه لب های سوزان آن ابر مرد خیال شعله کشید از کلام
و او گفت آنچه را که میباید
و من شنیدم آنچه را که میشاید
و حرف حرف گفتنی هایش چون پولکهای خواهش عشقی تازه بر عطش لبهای وجودم میبارید
و قطره های ته مانده ی آرزو که بر پوسته ی دل خشکیده بود از بازدم نفسهایش دوباره مرطوب میشدند
و آنگاه به ناگاه، شب از وحشت زفاف یک خیال بخود لرزید
و روح من که در زنجیر دیو "پایان" اسیر دژخیم تسلیم شده بود
شیشه ی عمر پایان را به سنگ آغازی دیگر شکست
و آنگاه به ناگاه زمستان بی رنج عبور از تنگه ی بهار به تابستان رسید
و من هنوز چشم های نا باورم را میمالیدم که از خواب آن مرد خیال بیدار شوم
و آنگاه به ناگاه زندگی آغاز شد بی آنکه من هنوز زاده شده باشم
و قلب من میرفت تا بار سفر نابسته، بدنبال آن خیال به راه افتد
و ناباورانه بودنش را باور کند
و به درهم شکستن بالهای عصمتش انسی تازه گیرد
زیرا که قلب من آینده را در گذشته های خیال بسیار دیده بود
و آن مرد که از جنس خیال مینمود از گذشته به آینده آمده بود
و با همه غریبگی هایش خیالی آشنا داشت
پس پر کرد آن خیال جام هستی ام را
نه… لبریز کرد…
آن مرد خیال که دَمش از انکار بود و باز دمش همه اقرار
بالهایش بوی پرواز میداد
نه… بوی اوج…
پیغام آن مرد همه از جنس فریاد بود
نه… از جنس نور … از جنس شعاع خورشید…
و آنگاه به ناگاه آن مرد که از شهر خیال آمده بود در گوشم گفت…
با من باش همیشه…
پروانه فرید
2 comments:
پروانه عزيز
شايد مي شد در اين شعر به گونهاي بهتر خيال خود را بيان كني . شعر تكرارهاي خوبي نداشت . مي شد با ايجاز كلام از تكرارهاي نه چندان خوشايند كاست. .
در ضمن لذت غريبي به معناي لذتي ناشناخته براي عبارتي كه مي خواستي به كار ببري مناسبتر مي نمايد.
پرستوی عزیز، با تشکر از لطف و ابراز نظرت. شاید با من موافقت کنی که همین تکرارهای نازیبا هوی و محیط داستان را تصویر میکنند که سرنوشتی تکراری است و محیطی نه چندان دلخواه. شاید این طریقی دیگر باشد برای بیان احساس که بجای توضیحات کلامی از آن استفاده شده. فکر نمیکنی؟
با تشکر
پروانه
Post a Comment