بغض نجیب

بغض نجیب

14 September 2008

*اشک پروانه

اشک ریز پروانه امشب جای شمع

از پیام مهر شکرخای شمع

گر که سر بگذارد او بر شانه ات

سوزدت یکباره سر تا پای شمع

.................

کجا ست شمعی که تا دورش بگردم

که لبخندش بسازد دردمندم

که من در حج و او در خانه ی خود

طواف خانه اش را میپسندم

......................

شمع ریزد اشک و لبخندش به لب

میکشد آه و کند دودی ز تب

میرود در خواب چون صبح آیدش

می نسوزد دل، نه آتش بر سرش

لیک چون پروانه از اودور شد

از فراق شمع او محجور شد

اشک ریزد همچو شمعی تا بشام

وانگه او سوزد پر و گردد تمام


پروانه فرید

3 comments:

L'Atelier Papillon said...

چه لوس
خود گویی و خود خندی

Anonymous said...

پروانه ی عزیز
شعرهای جدید بسیار پرمحتوا و زیبا بودند و واژه ها هر یک زبانه ای از آتش دل شما را به تصویر کشیده اند
پیروز و پاینده باشید

parastoo said...

پروانه عزيز
شعر شمع بسيار زيبا بود
آهنگ و وزن را نيز به شعرت دعوت كرده‌اي
بسيار زيباست
با آرزوي بهترينها